زمانی که طبیعت و سرشت انسانها را مینگریم در مییابیم که خداوند انسانها را به صورتهای مختلف آفریده و هر شخصی دارای شخصیت مستقل و فکر متمیز و طبیعت و سرشتی منحصر به فرد است. همانگونه که انسان در چهره و طنین صورت، اثر انگشت و رنگ، صفات مخصوص به خود دارد، همانطور آرزو، ذوق، علاقه و دیدگاهش درباره اشیاء و اشخاص، تفکرش در کارها و موضع گیری با دیگران فرق دارد.
باید دانست که این نوع اختلاف تنوع است نه تضاد، و تنوع همیشه مصدر ثروت و برکت بوده و میباشد، و نشانهای از آیات خداوند حکیم است که دال بر وسعت قدرت و حکمت اوست، چنانکه میفرماید:" و من آياته خلق السماوات و الأرض و اختلاف السنتكم و الوانكم ان في ذلك لأيات للعالمين."[ روم/22] یعنی: و از زمره نشانههای خدا آفرینش آسمانها و زمین و مختلف بودن زبانها و رنگهای شماست، بیگمان در این دلایلی برای فرزانگان و دانشوران است.
یکی از پایههای مهم که باعث نزدیک شدن دو طرف مهم و کاهش تشنج اختلافات میان آنها میشود عبارت است از محترم شمردن رأی مخالف و ارزش نهادن برای آن و به طور کلی اعتبار و اهتمام نهادن برای آرای آنهاست و از مبادی مهم اخلاقی در برخورد کارگزاران و دعوت گران اسلامی با یکدیگر عبارت است از حسن ظن به دیگران و خلع عینک بدبینی از روی چشمهای خود نسبت به اعمال آنان میباشد و نباید روش اخلاقی مسلمان چنین باشد که در وقت موازنه کردن اعمال دیگران و موضعگیریهایشان همیشه آنان را متهم و خود را برائت دهد زیرا خداوند ما را از برائت جستن و تبرئه نفس خود نهی کرده است. خداوند از همان زمان که شما را در زمین آفریده است و از آن روز که شما به صورت جنینهای در شکمهای مادرانتان بودهاید از شما به خوبی آگاه بوده و هست، پس از پاک بودن خود سخن مگویید زیرا او پرهیزکاران را بهتر میشناسد.
حسن ظن نسبت به خدا و بندگان خدا از بزرگترین شعبههای ایمان است. نتیجه میگیریم سوء ظن نسبت به خدا و بندگان خدا از شعبههایی است که درست در مقابل حسن قرار دارد سوء ظن یکی از خصلتهای بدی است که قرآن و سنت مسلمانان را از آن بر حذر داشتهاند و در اسلام اصل و اساس براین است که مسلمان بودن را برصالح بودن حمل کنید و جز خیر گمان دیگری برآن نداشته باشید و بنا بر غالب بودن جانب خیر بر جانب شر، اعمال او را بر وجه نیکو حمل کنید.
یکی از وسایل تقارب و همبستگی عبارت است از پرهیز از طعن و جریحه دارکردن عواطف مخالفان و پذیرش عذر آنها اگر چه در گمان تو اشتباه میکنند، چه بسا حق به جانب طرف مقابل باشد و تو اشتباه کنی.
نمونهای از ادب علمای بزرگوار در مقابل مخالفین خود
شاید بهترین و نیکوترین گواه همان نامه گرانبهایی باشد که فقیه و امام و عالم مصر( لیث بن سعد) در مان خود آن را به امام معاصرش امام مالک نوشته است. ایشان در این نامه نسبت به اختلافاتی که در فتاوای خود و امام مالک مشاهده میکند، ادب بلند پایه و وسیع خود را به رشتهی تحریر در آورده است. لیث بن سعددرنامهاش به امام مالک میفرماید: سلام گرم من تقدیمت باد، من به نسبت اینکه عالم بزرگواری مثل جنابعالی را میبینم خداوند احد را شکر و سپاس میگویم و از خداوند خواستارم امثالتان را زیاد کند. اما بعد، از خداوند حکیم و غفور خواهانم که ما را مورد عفو اغماض قرار دهد و عاقبتمان را در دنیا و آخرت با خیر و برکت گرداند. نامه پر ارجت به دستم رسید در آن سلامتی و سرحال بودن وضعیت خوب خود را ذکر فرموده بودید، این خبر گذشته از این که خوشحالم کرد باعث تقویت روحیهام نیز شد. از خداوند خواستارم این سلامتی و عافیت و زندگی مؤمنانه را برایتان دوام بخشد و با شکر خود و زیاد بودن احسانش این سلامتی و عافیت و این حیات مؤمنانه را برایتان تکمیل گردند و سپس میفرماید: حتما خبر به شما رسیده است که بنده در بعضی از موارد فتواهایی صادر کردهام باآنچه که نزد شما اهل مدینه است تفاوت دارد و به علت اعتمادم به اینکه قبلا شما اهل مدینه را درباره آن فتوا دادهاید ترس و بیم مرا فرا گرفت زیرا میدانم که مردم از اهل مدینه پیروی میکنند، مدینه منزلگاه وحی است و مکان مقدسی است که قرآن در آن نازل میشد به هرحال آنچه که برآن اصرار کرده و نوشتهام به امید خداوند درست و صحیح است این فتوا از جهت شروط اجتهاد و افتا در موقعیت از حیات من برخواسته که گمان میکنم جنابعالی از آن راضی هستید. استاد عزیزم چنان فکر میکنم که آنقدر اهل مدینه را محترم و با فضیلت میدانم فکر نمیکنم کسی در این احترام و تقدیر به اندازه من حریص باشد و من هرگز منکر فتوایی که آنها بر آن اتفاق کرده باشند نیستم.
برخورد ما با مخالفان از دیدگاه امام بنا: آن که نسبت به ما بدبین است، و او را شک و شبهه فرا گرفته است، و ما را جز با عینک سیاه و تیره و تار نمیبیند، و دربارهی ما جز با زبان تردید سخن نمیگوید و در غرور و خیالبافی و لوهام گرفتار مانده است. در این صورت از خدا میخواهم که هم به ما و هم به او حق و باطل را بنما یا نه، و پیروی از حق و پرهیز از باطل را به او عطا کند، و ما را نیز از هدایت بهرهمند فرماید. آری چنین کسی را اگر اجاب کند، به دعوت فرا میخوانیم، او را ندا میدهیم اگر ندا را پاسخ گوید و برایش به پیشگاه خدا دست دعا بر میداریم؛ که خداوند امیدواران را نا امید نمیکند.
خداوند دربارهی بعضی از مردم به پیامبر گرامی خود فرموده است" إنك لا تهدي من أحببت ولكن الله يهدي من يشاء و هو أعلم بالمهتدين"[ قصص/56] یعنی: تونمیتوانی کسی را که دوست داری؛ هدایت کنی؛ اما خدا هرکس را بخواهد هدایت میکند.
چنین کسی را همواره دوست میداریم؛ و امیدواریم به ما متمایل شود؛ و به دعوت ما قانع شود. شعار ما دربارهی او همان است که برگزیدهی خدا ما را بدان ارشاد فرموده است: " أللهم اغفر لقومى فإنهم لا يعلمون"( بخاری: 3218) یعنی: خدایا!قوم ام را بیامرز، که آنان نمیدانند.
از امت مسلمان میخواهیم نسبت به ما در یکی از این گروهها قرار گیرند. هم اکنون بر مؤمن واجب است، که مقصدش را دریابد؛ و راه خویش را تعیین کند؛ و در این راه بکوشد؛ تا به مقصود برسد؛ اما غفلت بیباکانه، خطرات سرگرم کننده، دلهای گرفتار در اشتباه، تقلید کورکورانه و پیروی از هر صدایی، راه مؤمنان نیست؛ و اهل ایمان با آن رابطهای ندارند.
منبع
بیداری اسلامی و فرهنگ اختلاف تألیف: دکتر یوسف قرضاوی
پیام بیداری مجموعه رسایل امام حسن البناء، ترجمه مصطفی اربابی
قواعد و رهنمونهای بیداری اسلامی، تالیف: محمد نوح نجاتی
نظرات